توصیف کامل جاذبه های گردشگری کشور هند و سفر به دهلی ، اگرا و جیپور
ساعت 6:00 صبح به همراه خانواده با هواپیمایی ماهان از فرودگاه امام خمینی تهران به سمت دهلی پرواز کردیم و ساعت 10:00 به وقت محلی رسیدیم. پرواز بدون تاخیر بود و مدت آن حدودا 3ساعت بود. پرواز خوب و آرومی داشتیم و پذیرایی هم خوب بود ، اینم بگم که کشور
هند یک ساعت با ما اختلاف ساعت داره یعنی یک ساعت جلوترند. فرودگاه بین المللی ایندیرا گاندی در 16 کیلومتری جنوب غربی دهلی نو واقع شده وبزرگترین فرودگاه هند و آسیای جنوب شرقی محسوب شده و ظاهراً ظرفیت جابجایی 46 میلیون مسافر رو داره. فرودگاه دارای 3 ترمینال بزرگه که ترمینال شماره 1 آن مخصوص پروازهای داخلیه. در مجموع فرودگاهی تمیز و دارای همه گونه امکانات وخدمات می باشد. در بالای هرGate شماره گیت ها با نماد دست و انگشت به صورت مجسمه های فلزی بزرگی ساخته شده که خیلی قشنگ و زیبا بود.توی هواپیما یه برگه کاغذ بهمون دادن که باید پر میکردیم و تو فرودگاه تحویل میدادیم. بعد از گرفتن ساک و چمدانها وعوض کردن دلارهامون با روپیه هند ، از فرودگاه خارج شدیم. باید بگم که هند هم از جمله کشورهاییه که بوی خاصی داره نمی دونم شاید به خاطر آب و هوا یا تغذیه مردمانش باشه ، از طرفی رطوبت هوا هم در شبه قاره هند زیاده و شما همین که وارد فرودگاه می شید این بو رو حس میکنید ولی نگران نباشید خیلی زود عادت میکنید و دیگه براتون آزار دهنده نیست. وارد اتوبوس که شدیم با حلقه های گل زرد ونارنجی که به گردنمان انداختند ازمون استقبال شد ، هندی ها مردمان ساده وخونگرم و شاد و آرامی هستند. هتل مورد نظرما یک هتل 4 ستاره بود که حدود 30 کیلومتر خارج از شهر دهلی قرار داشت ، تور لیدرمون( که یه جوان هندی مسلمان به نام احسان و دانشجوی دکترای تاریخ بود و فارسی هم خیلی خوب صحبت میکرد) پیشنهاد کرد که اول برای صرف ناهار به مک دونالد بریم و بعد بازدید از منار قطب رو داشته باشیم و سپس برای اقامت به هتل بریم. بالاخره به رستوران مک دونالد رسیدیم ، توی یه محله در به داغون قرار داشت. یه ساندویچ کوچولو خوردیم که هیچ کس سیر نشد.تا یادم نرفته بگم که مک دونالد آنجا فقط مرغ و ماهی داره و یه سری همبرگر های گیاهی بدون گوشت وبا سبزیجات (یه چیزی شبیه کوکو سیب زمینی خودمون) هست و اصلا از گوشت قرمز خبری نیست و تازه کیفییت مک دونالد هند از سایر کشورها پایین تره.
بعد از اون ناهار سنگین! برای دیدن منار قطب رفتیم ، این منار جزو اولین بناهای عظیم هند و از نمونه های بارز معماری هندو-اسلامی است. منارقطب در واقع مجموعه ای است که شامل مسجد قوة الاسلام و موَذن خانهٔ آن است. در واقع از اولین عبادت گاه های مسلمانان در هند به شمار می رود.این مجموعه در سال ۱۱۹۹ میلادی توسط قطب الدین ایبک در جنوب شهر دهلی و بر روی خرابه های تعداد زیادی از معابد مربوط به آئین جینیسم ساخته شده که امروزه هنوز ستون ها و بقایای آن معابد همراه با نقش و نگارهای برجسته انسانی و... درون بخش های مختلف مسجد به چشم می خورند. این منارکه به تقلید از «منار جام» افغانستان ، ساخته شده در واقع به پنج طبقه تقسیم می شود که در فاصله هر دو طبقه ، ایوان مدوری به صورت کمربند دور تا دور آنرا فراگرفته. در هر طبقه نیز کتیبه هائی وجود دارد که آیاتی از قرآن و اسامی قطب الدین و دیگر پادشاهان و امرا بر روی آن نوشته شده. ارتفاع این منار عظیم ۷۲/۵ متره که بلندترین بنای آجری دنیا و بلندترین برج در هنده.در داخل منار تا آخرین طبقه امکان دسترسی از طریق پله موجوده. پیش از این امکان بازدید از داخل منار وجود داشت ولی الان بعد از چند مورد خودکشی ، ورود به داخل منار و بالارفتن از آن برای عموم ممنوع شده. این بنا از سنگ ماسه ای قرمز و قهوه ای روشن و سنگ کوارتزی خاکستری ساخته شده و دو ردیف آن نیز با مرمر سفید ساخته شده است و تزئینات روی این منار بی نظیر است. آنچه این مجموعه را جذابتر می کند وجود یک ستون مرموز از فلزی ناشناخته است که در صحن اصلی مسجد قرار دارد و مربوط به قرن چهارم یا پنجم میلادی است. این ستون فلزی از آلیاژ ناشناخته ای ساخته شده که هرگز زنگ نمی زند و فرسوده نمی شود. بلندی این ستون فلزی 7/21 متر و وزن آن بیش از شش تن است و عامه مردم هند حلقه کردن دست از پشت ، دور این ستون را خوش یمن می دانند. فضای سبز اطراف منار قطب هم اکنون به صورت پارک بزرگی خودنمایی میکند که وجود سنجابها و پرندگانی شبیه مینا در لابلای درختان آن زیبایی آن را دو چندان میکند.
بعدش به سمت هتل حرکت کردیم. هتل 4 ستاره premier inn ، یه ساختمون بلند 12 طبقه. هتل خوب و تمیزی بود ولی در حد سه ستاره بود. بعد از مشخص شدن شماره اتاقها وسکنا گزیدن ساعت حدودا 19:30 شده بود ، همه خسته بودند چون شب قبل رو در فرودگاه امام خمینی تهران سپری کرده بودیم ، پس از صرف شام ، دوش گرفتیم و خوابیدیم.
چهارشنبه
صبح ساعت 8:30 بود که برای بازدید از مقبره گاندی رفتیم.در تمام مکان های مقدس هندو ها باید کفش تون رو دربیارید آنها پا برهنه بودن رو نوعی احترام میدونن. مقبره گاندی هم جز یکی از همین مکانهاست چون برای گاندی احترام زیادی قائل هستند. توصیه میکنم حتما جوراب همراه داشته باشید تا کف پاتون کثیف نشه. گاندی ، رهبر سیاسی و معنوی هندی ها بود که ملت هند رو در راه آزادی از استعمار امپراتوری بریتانیا رهبری کرد. او در طول زندگیش استفاده از هر نوع ترور و خشونت برای رسیدن به مقاصد را رد می کرد. ساده زیستی و صلح دوستی دو مشخصه اصلی گاندی بود که به دنیا معرفی شده. مقبره در محلی واقع شده که در سال 1948 جسد گاندی به خاکستر تبدیل شد. سکوی مرمر سیاه و ساده مقبره گاندی در مرکز چمنزاری آرام واقع شده. تنها تزیین مقبره ، شمع های کوچک متحرکی هستند که در اطراف آن قرار گرفتند. این قرار گرفتن در دل خاک و سادگی بیش از حد مقبره ، یادآور زندگی خاکی و ساده گاندی است. این میدان سبز در خاک نشسته دارای آرامشی است که بیننده را به درنگ و تامل در آن فرا می خواند و صلح جو بودن گاندی را یادآوری می کند.
سپس به سمت معبد بزرگ "آکشاردهام" رفتیم. اینو بگم که اجازه حمل دوربین و چیزهای دیگه رو نمیدن(فقط پول میتونید ببرید).حتی بطری های آب معدنی رو هم شماره گذاری میکردن تا موقع خروج از معبد هر کی بطری خودش رو برداره و قاطی نشه. قبل از ورود به معبد همه رو بازرسی میکردند چه توریست باشید چه بومی. معبدخیلی بزرگ و زیبایی بود پر از مجسمه های سنگی ظریف که معلوم بود کار دسته ، محوطه بسیار سر سبز و قشنگی داشت با یه استخر بزرگ در وسط حیاط و کلی مجسمه حیوانات(فیل وگاو و طاووس و...) که با دقت خاصی ساخته شده بود. این معبد درواقع معبد یکی از رهبران هندوها به نام "سوامی نارایا " که مردم رو به زندگی سالم و درست دعوت میکرد. درکودکی یک روز بارانی ترک خانه و دیار کرد و به تنهایی دور تا دور هند و جنگل ها گشت و به مردم فقیر و بیمار کمک میکردند تا بالاخره پس از تحمل ریاضت ها و سختیهای بسیار ، به تزکیه نفس دست پیدا کرد. آموزه های سوامی پر از امید و زندگی بود. این معبد عظیم و واقعا شگفت انگیز با زحمات شبانه روزی 11 هزار نفر ساخته شده و در سال 2005 ساخت آن پایان یافت. جالب اینکه پیروان زیادی در کشورهای مختلف جهان مانند آمریکا و انگلیس وروسیه و.. . دارد که هر سال در سالروز تولد سوامی جشن بزرگی برپا میشه و مشابه معبد آکشاردهام در سایر کشورهای جهان هم ساخته شده. بازدید از این معبد به این صورت بود که که اول وارد اتاق های مختلفی می شدیم که هر اتاق برای خودش داستانی داشت و در نهایت هر داستان ، یک درس. آموزه های مختلفی در این آیین وجود دارد از "کارما" گرفته تا صداقت و درستی ، و اینکه دعا باید برای دیگران باشد تا اثر داشته باشد نه برای خود و اینکه دنیایی بدون خشونت داشته باشیم (یعنی حتی کشتار حیوانات برای استفاده از گوشت شان نیز محکوم است و...) در داخل معبد قایق هایی بود که درون آب ولی بر روی ریل حرکت میکردن. این قسمت در واقع مانند یه موزه مردم شناسی بود که تاریخ تمدن هند ، اختراعات و اکتشافاتشون دانشمندان و فیلسوفان و پادشاهان را به صورت مجسمه یا ربات نشون میداد ، رو ، از ساخت ابزار و ادوات جنگی ، آلات موسیقی ، وسایل و تجهیزات پزشکی گرفته تا معماری
هند و فلسفه پیدایش رقص یوگا. انصافا بسیار زیبا و هنرمندانه بود.معلوم بود که سالها وقت و هزینه صرف شده. سپس وارد معبد اصلی شدیم. برای ورود به آن باید حتما بدون کفش باشید.
معبد در بالای تعداد نسبتا زیادی پله قرار دارد ، این رو هم بگم که سنگهای کف از دو رنگ سفید و مشکی یا سفید و قرمزساخته شده. سفید برای فصل تابستان چون خنک باشه و سنگ های رنگی و تیره برای فصل زمستان است تا گرم باشه ، ما اول اصلا نمی تونستیم پا برهنه راه بریم چون سنگها خیلی داغ بودند و پاهامون می سوخت که یکی از افراد محلی گفت باید پاتون رو روی سنگهای سفید بگذارید که خنک هستند بعدش مشکل حل شد! واقعا به چه نکات ظریفی در ساخت این معبد دقت شده.در داخل معبد یک مجسمه بزرگ از سوامی نارایا که آب طلا کاری شده بود قرار داشت به اضافه کلی مجسمه خدایان دیگر ، کریشنا ، لکشمی ، شیوا ، آگنی. درباره هندوها باید بگم که بت پرست نیستند و خدا رو می پرستند ولی الهه های مختلفی دارند مثل راما ، کریشنا و گانش (تجلی خدای ویشنو( و.. . که هر کدوم هم یه سواری خاص دارند مثل موش یا فیل.یکی خدای ثروت هست یکی خدای آفرینش و.. ..هندی ها گاو رو مقدس میدونن چون میگن کریشنا از شیر گاو تغذیه کرده یا اعتقاد دارند که هر وقت موش تو خونه بیاد یعنی پول میاد ، چون خدای ثروت سواری اش موش است.آموزه های هندوها تا حدی شبیه به آیین زرتشت می باشد و آتش رو مقدس می دانند. به تناسخ روح معتقد هستند برای همین به حیوانات بسیار احترام میگذارن البته باید بگم که به دلیل فقر و بی سوادی خرافات زیادی هم وارد آیین شون شده. هندی ها رقص رو مقدس میدونن و از طریق اون به کائنات نزدیک میشن چون معتقدند که نظام هستی همواره در حال حرکت و رقصند ، یوگا هم در واقع نوعی رقص عرفانی است که با درون بدن وچاکراها ارتباط برقرار میکنه. ازآنجا که اجازه حمل دوربین عکاسی رو نمی دهند عکاسانی هستند که از شما عکس های خوب و قشنگ با کیفیت عالی و قیمت مناسب می گیرند حتما از این عکس ها بگیرید.در این معبد یه مرکز خرید هم بود که از عسل ، چای و پوشاک توش پیدا میشد تا پوستر ، صنایع دستی ، کتاب و سایر محصولات فرهنگی.ولی بهترین سوغاتی که از اینجا میتونید بخرید سی دی معبد آکشاردهامه که توصیه میکنم حتما بگیرید. در قسمتی از محوطه که این فروشگاه در آن بود یه بخشی هم وجود داشت که دورتا دور آن انواع و اقسام رستورانهای هندی با کلی میزو صندلی در وسط قرار گرفته بود. زیبایی این معبد غیر قابل توصیفه ، شک نکنید که صد البته ارزش دیدن داره. اصلا قابل مقایسه با سایر معابد هندوها نیست.(من خودم در مالزی معبد هندوها رفته بودم اولش فکر کردم که شاید مثل همون باشه ولی اصلا قابل مقایسه نیست.) بعد از آن به یک مجتمع تجاری بزرگ رفتیم ، یه پاساژ مدرن پر ازاجناس مارکدار وکلی فروشگاه. یه مارک به نام PANTALLON هم بود که قیمت های خوب و مناسبی داشت.البته ما چیزی نخریم و ناهار رو در آن پاساژ در یک رستوران ایتالیایی صرف کردیم. البته همه نوع رستوران و فست فود (KFC,..) اونجا وجود داشت.بعد از صرف چند ساعت وقت در پاساژ بعد از ظهر به سمت کاخ ریاست جمهوری رفتیم.
دهلی از دو بخش دهلی قدیم و جدید بوجود آمده کاخ ریاست جمهوری ، دفتر نخست وزیر و اغلب وزارت خانه ها و ادارات دولتی در دهلی نو واقع شده اند. دهلی نو خیابانی بسیار سر سبز و مدرنه ، این قسمت شهر اختلاف بسیار فاحشی با سایر قسمتهای شهر داشت کاملا معلوم بود که محل تردد مقامات سیاسی هست. در میدان مرکزی دهلی نو ، دورتا دورش وزارت خانه ها ، و ساختمان مجلس و کاخ ریاست جمهوری قرار داشت. دهلی نو توسط بریتانیا در دوران استعمار ایجاد شده. درباره هند باید بگم که 200 سال انگلیسی ها بر این سرزمین حکومت کردن و قبل ازآن نیز 400 سال در دست مغولها بود که درآن پادشاهی میکردن.(که احتمالا علت عقب موندگی بسیار زیاد کشورشون همینه). در راه بازگشت بر روی دیوار خانه ها پر از میمون بود که با خیال راحت در حال رفت و آمد و بازی بودند.
دروازه هند "India Gate" بنای یاد بود است که برای 90000 سرباز هندی ارتش بریتانیا که در طول جنگ جهانی اول کشته شده اند با استفاده از سنگ ماسه قرمز و گرانیت بنا شده(در سال 1391) و اسم همه سربازانی که در جنگ کشته شده بودن روی دیوار اون بنا حک شده بود.همیشه سربازانی به حالت احترام وخبردار در کنار آرامگاه ایستادند. این بنای با شکوه در واقع ساختمانی است با ارتفاع 42 متر(درمحوطه شش گوشه ای )به صورت یک میدان که دروازه هند را دربر گرفته. این میدان وسیع محل مناسبی برای تفریح خانواده ها و گردشگران مختلف است. در ابتدا ، مجسمه جرج پنجم پادشاه بریتانیا در زیر سایه بان کنونی در آستانه دروازه هند قرار داشت که پس از استقلال هند ، این مجسمه با یادبودی از سرباز گمنام ارتش هند از جنس مرمر سیاه و به صورت یک مشعل فروزان تعویض شد که به نام «شعله جاویدان سرباز» نام گذاری شده. پس از بازدید از دروازه هند ، برنامه بعدی بازدید از مسجد جامع دهلی بود که متاسفانه به دلیل ضیق وقت و خستگی همسفرها(آخه توی تور ما افراد مسن هم زیاد بودند) بازدید از آن میسر نشد. در جمع بندی کلی دهلی شهری شلوغ ، پرترافیک و بسیار کثیفه با جمعیتی در حدود 15 میلیون نفر ، پر از انسانهای فقیر و گرسنه که عمدتاً در خیابان ویا چادر و کپر زندگی میکنند. بیش از نیمی از مردم هند زاغه نشین و حتی فاقد امکانات ضروری و اولیه بهداشتی برای زندگی هستند. شما تو خیابون همه چی ممکنه ببینید ، یکی داره حموم میکنه ، دیگری اصلاح ، و بچه هایی که به صورت کاملا برهنه در حال بازی در خاک و خل هستند ، بهداشت در سطح بسیار پایینی قرار دارد.(از خیابون به عنوان دستشویی استفاده میکنند!) حواستون باشه یه موقع از دستفروش ها چیزی نخرید که یه وقت مسموم نشید.ممکنه روزای اول حسابی تو ذوقتون بخوره ولی نگران نباشید که ارزش دیدن رو داره. موقع رد شدن از خیابون باید خیلی مراقب باشید چون همه ماشینها فرمونشون سمت راسته مثل انگلیس.فروشندگان دوره گرد بسیار سمج هستند و دستفروش ها تا به زور به شما جنسی رو نفروشند دست بردار نیستند در واقع نوعی تکدی گری است تا کاسبی.واسه همین هر چقدر چونه بزنید بازم کمه ، باورتون نمیشه بعضی وقتا حتی یه جنس رو تا یک دهم قیمت اولیه اون هم میشه خرید. در هند زبان های هر ایالتی با دیگری بسیار فرق داره یعنی فقط لهجه و گویش ها متفاوت نیستند ، زبانها متفاوته ، ولی زبان رسمیه کشور انگلیسیه.
پنجشنبه
ساعت 14:30 بود که بعد از صرف ناهار در مک دونالد با اتوبوس به سمت آگرا حرکت کردیم ، فاصله دهلی تا آگرا حدودا 200 کیلومتره. حتما الان پیشه خودتون میگید که خب دو سه ساعته می رسیم ولی نه. سرعت حرکت در اکثر جاده های هند 60 کیلومتر در ساعته و تازه به هیچ عنوان هم از سرعت مجاز تجاوز نمی کنند. واسه همین حدود 6 تا 7 ساعت طول میکشه. در بین راه در یک رستوران بین راهی تمیز و شیک توقف داشتیم ، بر روی دیوار میمونها این طرف و آنطرف می رفتن.در ضمن در یه گوشه ای از حیاط هم رقص مارها رو دیدیم. خوشبختانه سرویس های بهداشتی بین راهی در هند از سطح قابل قبولی از بهداشت برخوردار هستند.راستی تا یادم نرفته بگم که داشتن همسفرهای خوب تو این تور واقعا غنیمت بود.خوشبختانه همسفرهای ما اکثراً آدم های شاد و خوش مشرب و شادی بودن که باعث شده بود این لاک پشتی رفتن تو جاده رو زیاد حس نکنیم. در این سفر 8روزه شما 3روز کامل رو در راه بین این سه شهر هستید.( اتوبوس سواری زیاد داره) واسه همین اینجاست که آدم قدر داشتن همسفرهای خوب رو می دونه به خصوص در تورهای گروهی. به آگرا شهر عشق و محبت میگویند.شهر اگرا در غرب رودجمناواقع شده.عمران و آبادی این شهر از زمان اکبر شاه نوه بابر خان مغول شروع شد. ساخت قلعه های نظامی و باغهایی به سبک ایرانی ازاین جمله اند. در آگرا روبروی هتل ما یه پاساژ و مرکز خرید به نام مکث بود که قیمت های مناسبی داشت و حتی یه سینما هم بود.شب برای صرف شام همه با هم به PIZZA HUT رفتیم و یه پیتزای کوچیک سبزیجات( البته فقط پنیر و گوجه و پیاز) خوردیم. بیشتر شبیه نون و پنیر و گوجه خودمان بود. طبق معمول هم هیچکس سیر نشد. در هتل آگرا یه عروس هندی هم دیدیم با ساری قرمز.خانوم های هندی همیشه از رنگ های شاد برای تهیه لباس و ساری ها شون استفاده میکنند رنگ هایی مثل زرد ، نارنجی و قرمز.واسه همین در نگاه اول وقتی یه خانم با ساری قرمز دیدم فکر نکردم که عروسه.در مراسم عروسی هندی ها عروس و داماد حلقه های گل به گردن هم می اندازند تا ازدواجشان کامل شود و سپس به دور آتش می چرخند.هند جز معدود کشورهایی در جهان است که در اون خانومها(معمولا مادر دختر) به خواستگاری داماد می روند و با توجه به شان مرد مبلغی پول از طرف خانواده عروس به داماد پرداخت میشه(یعنی تصور کنید کاملابرعکس ایران آقایون مهریه و شیر بها میگیرند!) تازه دختر جهاز کامل و مفصلی هم می بره.
جمعه
ساعت 8 صبح به سمت دژ آگرا رفتیم ، تور لیدرمون همش میگفت زود بریم که به گرمای هوا نخوریم. قلعه آگرا در قرن شانزدهم و به دست اکبر شاه از پادشاهان مغول بنا شده. این قلعه تاریخی با مسجد و قصرهای زیبا و مجلل اش شکوه معماری اسلامی ایرانی رو نشان میده. ساخت این کاخ از زمان اکبر شاه شروع شد و تا زمان شاه جهان ادامه یافت. اکبر شاه – پدر بزرگ شاه جهان - سه تا زن داشت (مسیحی و مسلمان و هندو) که از هیچ کدومشون هم پسر دار نمیشد تا بالاخره از زن هندوش پسردار شد. وقتی پدر شاه جهان به دنیا اومد ، پدر زن اکبر شاه ، به پاس به دنیا اومدن اون پسر جامی پر از سکه به داماد و دخترش هدیه کرد(البته جام که چی بگم ، در ابتدای کاخ شما یه جام بزرگ رو می بینید که اندازه اش به بزرگی یه حوض بود). بعدها شاه جهان نوه اکبر شاه در درون قلعه ، کاخهایی برای اقامت خود وهمسرانش از جمله سوگلی اش( ممتاز بانو) ساخت. ملکه ممتاز در این قصر از دنیا رفت و این کاخ در واقع محل زندگی شاه جهان و خانواده اش بوده. قلعه دارای چهار دروازه است که دور تا دور آن خندقهای عمیقی وجود داره. دیوارهای قلعه بلند و به رنگ قرمز است ، قصرها نیز ازدو رنگ سفید و قرمز ساخته شده( طبقه پایین قصر از سنگ های قرمز رنگ و طبقه بالای آن از سنگ مرمر سفید می باشد).در این قصرحتی بخشی برای باغ وحش حیوانات مخصوص پادشاه اختصاص یافته بود. کاخ تابستانه پادشاه و تخت تابستانی آن که تماما از سنگ مرمر می باشد هم برای خود داستانی داشت ، این تخت مشرف به حیاطی سرسبزی است که ظاهرا اونجا در قدیم مکانی برای برپایی بازاری مخصوص زنان اشراف و بزرگان(مانند سه شنبه بازار) بوده و شاه هنگامی که بر روی تخت می نشسته از اون بالا زنان قصر رو مشاهده میکرده وبه این صورت در همین جا بود که شاه جهان برای اولین بار ممتاز بانو رو در قصر می بینه و عاشق میشه و باهاش ازدواج میکنه.(ممتاز از اشراف ایرانی بود و عمه ممتازبانو ، همسر محبوب جهانگیر شاه ، پدر شاه جهان بود.) ولی از آنجا که ساخت این کاخها و آرامگاه ممتاز بانو (تاج محل) بسیار پرهزینه بوده ، پسر شاه جهان(اورنگ زیپپ) پدرش رو به بهونه دیوانگی بر کنار ودر این قصر زندانی میکند. نکته جالبش اینه که در این قصر پنجره ای وجود دارد که از آن تاج محل قابل رویته (البته به شرطی که هوا تمیز باشه). ظاهرا شاه جهان زمانی که در این کاخ زندانی بوده از این پنجره تاج محل رو می دیده.
بعد از بازدید از این قلعه به گالری شمس الدین رفتیم.فیلمبرداری و عکس برداری از این مکان ممنوع بود ولی از زیبایی اون هر چی بگم کم گفتم.در یک اتاق تاریک و بزرگ تک تک از هر کدام از این آثار هنری رونمایی میشد و نور افکن های مربوط به اون اثر روشن میشد که ابهت این آثار رو دو چندان میکرد. تابلوهای چند بعدی ، تابلو تاج محل ، تابلو شکار ، تابلو حضرت عیسی ، ارزش هر یک از تابلوهای آن که از جواهرات و سنگ های گران قیمت ساخته شده بود میلیاردها دلار بود.چند تابلو هم وجود داشت که شمس الدین اونا رو به همسرش تقدیم کرده بود. این تابلو شامل یک گلدان پر از گل بود ، گل های برجسته با سنگهای قیمتی و هنر مکرومه بافی. شمس الدین در اواخر عمرش بر اثر کار زیاد نابینا شد. بعد از اینکه از اون اتاق اومدیم بیرون گالری آثار هنری شاگردان شمس الدین بود که قیمت تابلوها گرچه همچنان گران بود ولی در مقایسه با نمونه اصلی آن به مراتب پایین تر بود.در اونجا با چایی و نسکافه از مون پذیرایی شد. بعد از اون رفتیم به یه مکان دیگه که در واقع جایی بود که اجناس رو به قیمت تولیدی و کارخونه عرضه میکرد.اونجا هم پر بود از تابلوهای زیبا با قیمت های مناسب ، بدلیجات و لباس و پارچه و صنایع دستی.برای خرید سوغاتی خیلی مناسب بود.
سپس برای صرف ناهار به پیشنهاد لیدرمون به یه رستوران هندی رفتیم ، (البته لیدرقبلش میز رزرو کرده بود و سفارش کرده بود که غذاها رو خیلی تند نکنند) غذا به صورت بوفه آزاد و منو باز بود ، کیفیت غذا هم عالی بود چند مدل غذا برنجی و غیر برنجی به همراه سوپ و جوجه کباب و کباب!(بالاخره تو هند گوشت قرمز اونم از نوع گوسفندی خوردیم) و دسر و چای فقط نفری 500 روپیه شد که همه خیلی راضی بودن.اینه بگم که تو هند برخلاف ایران گوشت خیلی ارزونه چون اکثر هندوها گوشت نمی خورن و فقط مسلمان ها که حدود 12 درصد جمعیت هند رو تشکیل میدهند از گوشت استفاده میکنن و چون تقاضا کمه قیمت گوشت گاو حدودا کیلویی 2 دلار و گوسفند کیلویی 6 دلاره.البته اینم بگم از اونجایی که هند کشور فقیری هست و حتی انسانها چیزی برای خوردن پیدا نمی کنند چه برسه به حیوانات ، اکثر حیواناتشون لاغر و نحیف اند و تو زباله ها چرا میکنن واسه همین شیر گاوهاشون رو که میخوری بیشتر مزه آب میده تا شیر. در کشور هند اصلا چیزی به نام شهرداری و رفتگر وجود نداره یعنی ما که توی این 8 روزی که اونجا بودیم حتی یه مورد هم ندیدیم ، همه جای شهر پر از زباله است و گاوهاشون که در سطح شهر آزادانه تردد میکنند از این زباله ها تغذیه میکنند.
شنبه
روز بعد شنبه ساعت 7.30 رفتیم به سمت تاج محل معروف.(جمعه ها تاج محل به خاطر مسجدی که در اون هست و برپایی نماز جمعه تعطیله). بعد از پیاده شدن از اتوبوس برای رسیدن به درب ورودی مجددا سوار ماشین های مخصوص در محوطه تاج محل شدیم. برای ورود به تاج محل بازرسی بدنی شدیم. حمل مواد غذایی ممنوع است ولی آب و دوربین میتونید ببرید داخل. اونجا دم در یه کاور هم برای کفش میدن که روی کفشتون بکشید. دم در ورودی کلی دستفروش میان سراغتون و در طول مسیر تا رسیدن به حیاط اصلی کلی مغازه وجود دارد که مغازه دارها با اصرار شما رو می برن داخل.یادشون باشه چون اجازه حمل چیزی به داخل تاج محل ندارید خرید رو برای موقع برگشت بذارید انصافا هم اجناس مغازه های تاج محل از همه جا ارزونتر بود و کلی هم تخفیف میدادن. وقتی وارد محوطه اصلی بشید در سه طرف بنای تاج محل بناهایی مانند مسجد شامل گنبد و مناره می بینید که همه از سنگ قرمز ساخته شده که ظاهرا اون جا در قدیم مسجد ، مهمانسرا ، ومحل اتراق زائرین بوده. در ساخت بنای تاج محل استفاده از سبک و هنرمعماری ایرانی(صفوی) کاملا مشهود است. ساخت این بنا در سال ۱۶۳۲میلادی آغاز شد و در سال ۱۶۴۷ پایان یافت.
خود بنای تاج محل تماما از سنگ های مرمر سفید و یکدست ساخته شده که این تضاد رنگ خود بر زیبایی این مجموعه افزوده است. تاج محل که از عجایب هفت گانه جدید است از نظر معماری و مهندسی و تقارن اجزا واقعا شاهکاره. توجه به اصول مرکزیت و ریتم نیز از دیگر ویژگی های این مجموعه است.
تاج محل آرامگاه ارجمند بانو ملقب به ممتاز محل ، همسرایرانی محبوب پنجمین پادشاه گورکانی موسوم به شاه جهان است. ثمره ۱۸ سال زندگی مشترک شاه جهان و ممتاز محل ، ۱۴ فرزند بود که 7 تا از اونا زنده ماندن و بزرگ شدن. ملکه ممتاز محل که در هنگام تولد چهاردهمین فرزندش از دنیا رفت ، در هنگام مرگ از شوهرش خواست که پس از او با زن دیگه ای ازدواج نکنه و برای او مقبره ایی بسازه تا همیشه یادش زنده بمونه.(شاه جهان سه زن داشت و ملکه ممتاز همسر دوم شاه جهان و در واقع سوگلی شاه بود.).پس از مرگ ممتاز ، پادشاه تا یک سال عزادار بود ، سپس امپراتور مکانی رو در کنار رود جمنا برای ساخت مقبره انتخاب کرد و طراحان ، مهندسان و استادکاران را از گوشه و کنار دنیا گرد آورد(تعداد زیادی از معماران ایرانی در ساخت این بنا شرکت داشتن). پادشاه می خواست برای خودش هم آرامگاهی در اون طرف رود بسازه و این دو بنا رو با پلی به هم متصل کنه تا نشانه پیوند همیشگی بین او و همسرش باشه. قراربر این بود که بر خلاف نمای تاج محل که از مرمر سفیده ، آرامگاه شاه از مرمر سیاه باشه. اما سرنوشت این طور رقم خورد که آرامگاه دوم هرگز برپا نشه تا امپراتور در کنار همسرش به خاک سپرده بشه. قسمت های زیادی از تاج محل از بین رفته ، امروز از این بنا تنها یه باغ اصلی به نام چهار باغ با یه استخر و آبنما در وسط و ساختمان سفید مقبره باقی مونده که دارای چهار گلدسته ویه گنبد بزرگ وچهار گنبد کوچیکه ، که بر روی یه سکو قرار گرفته و به رودخانه مشرفه. تمام آرامگاه با مرمر سفید ساخته شده که بر روی آنها میتوان کنده کاری های زیبایی بر روی سنگ در قالب آیات قرآن ویا گل و بوته مشاهده کرد. داخل آرامگاه یه صحن از سنگ مرمر ساخته شده و مقبره ممتاز بیگم در وسط اونه. دور صحن و همچنین مقبره ملکه ممتاز با سنگهای ارزشمند و جواهر تزیین شده. سمت چپ مزار ممتاز ، مقبره شاه جهان بنا شده که کمی از مقبره ممتاز بزرگتره.
رودخانه مقدس جمنا که از پشت ساختمان عبور میکند منظره قشنگی داره و وجود لک لک ها و پرندگان و مرغ های ماهی خوار این زیبایی رو دوچندان میکنه.تاج محل از بیرون عظمت خاصی داره و به آدم آرامش عجیبی میده ، من که بیرونش رو بیشتر از داخلش دوست داشتم. ولی درجمع بندی کلی در مقایسه با معبد آکشاردهام ، معبد هیجان انگیزتر بود. تاج محل پر از توریست های اروپایی بود.تا یادم نرفته بگم که در تمام مکانهای توریستی هند افراد محلی و بومی موج میزنه که فکر کنم به خاطر جمعیت زیاد کشورشون و آمار بالای بیکاری باشه ونکته جالب اینکه برای اونا توریست های خارجی هستند که براشون حکم جاذبه گردشگری رو دارن به طوری که دائما دنبال شما میان تا با دوربین هاشون از شما عکس یادگاری بندازن اولش برای آدم جالبه وخوشحال میشه ولی کم کم دیگه به قدری زیاد و تکراری میشه که باید فرار کنی.
جیپور
بعد از بازدید از تاج محل حوالی ظهر بود که با اتوبوس توریستی مون به سمت جیپور حرکت کردیم. فاصله آگرا تا جیپور حدود 220 کیلومتر بود. برای همین به این سه شهر ، مثلث طلایی میگفتن.درنزدیکی شهر جیپور بر روی تپه ها طاووس ها و میمونها رو مشاهده میکردیم که آزادانه در حال گشت و گذار بودند. از شگفتی های هند به خاطر جمعیت زیاد وانبوه مردم فقیر اینه که بر روی سقف همه اتوبوسها پر از آدمه.به گونه ای که آدم تصور میکنه بر روی سقف اتوبوس بیشتر از داخل اون مسافر سوار شده.از طرفی خیلی به بوق زدن علاقه دارن بر روی اغلب خودروها نوشته شده :"لطفا بوق بزنید" horn please در بین راه جهت صرف نهار در یک مجتمع پذیرایی که هم رستوران داشت و هم فروشگاه صنایع دستی توقف کردیم. جای شما خالی ناهار بریانی خوردیم که یه چیزی شبیه لوبیا پلوی خودمون بود.رستورانهای بین راهی معمولا گرون هستند و غذاهای آن کیفیت چندانی نداره.ساعت 7 بعد از ظهر وارد جیپور شده و به سمت هتل رفتیم. هتل ما در جیپور یک هتل 4 ستاره تاپ بود(در حد 5 ستاره) و از هتل های دهلی و آگرا خیلی بهتر بود.پس از مشخص شدن وضعیت اسکان با توک توک برای صرف شام به مک دونالد رفتیم. توک توک موتورهای سه چرخی است که بانصب اتاقکی بر روی آن ظرفیت حدودا 4 نفر مسافر رو داره (البته ما 7 نفری سوار شدیم!) ، کرایه اش هم خیلی ارزون بود. در مناطق شلوغ و پرترافیک از اتو رکشا که یه نوع دوچرخه اتاقک داره استفاده میشه که البته ما سوار نشدیم. اما در مورد جیپور یا شهر صورتی ، از شهر های تاریخی هند و مرکز ایالت راجستانه.جمعیت آن نزدیک 3 میلیون نفرو از جاهای دیدنی آن میتوان به دژ آمبر(جایگر) ، کاخ جل محل وهوامحل اشاره کرد.جیپور شهریه که ثروتمندان توش زندگی میکنن و از دوتا شهر دیگه بهتر و تمیز تره و ساختمونهای قشنگ تری داره. به خاطر وجود قلعه ها وکاخها ودریاچه های طبیعی زیبا از مرکز مهم توریستی کشور هند محسوب میشود.
یک شنبه
ساعت 8 برای دیدن دژ آمبر رفتیم ، این بنا به سبک معماری هندی-اسلامی ساخته شده و ساخت آن از سال ۱۶۰۰ میلادی شروع شده و درسال ۱۷۲۷ تکمیل شد. نام این قلعه ربطی به رنگ زیبای کهربایی آن ندارد بلکه از شهر آمبر که از نام خدای آمبا گرفته شده آمده. این دژ در واقع مانند شهری است نظامی پر از قصر های باشکوه ، که بر روی ارتفاعات منطقه بنا شده ، درب ورودی قلعه بر روی تپه ای است که ما با فیل سواری این مسافت 3 کیلومتری رو طی کردیم.( اینم بگم که اولش به نظر یه خورده ترسناک میاد و من میخواستم سوارنشم اما بعدش که سوار میشی می بینی که هیچم ترس نداره ، فیل خیلی آروم قدم برمیداره.تجربه خوبی بود ، خوشحالم که امتحان کردم و از دستش ندادم.) بازدید از این قلعه دیدنی حدود 3 ساعت طول کشید و کلی هم عکس گرفتیم. اونجا در طول مسیر عکاسانی هستند که همین طوری و بدون درخواست شما از تون عکس میگیرند و وقتی رسیدید اون بالا اونا رو چاپ هم کردند و به زور می خوان بهتون بفروشند.اونجا کلی دستفروش میان دوره تون میکنن که به زورم شده یه چیزی بخرید مراقب کیف و دوربین و وسایلتون باشید. این دژ در واقع مرکز اصلی فرمانروایی پدربزرگ شاه جهان و همه خاندانش بود. این قلعه بسیار بزرگه و دور تا دور قلعه و شهر با دیوار محصور شده و از شروع ساخت تا تموم شدنش بیش از 100 سال طول کشیده. اینجا در واقع قلعه ییلاق خاندان سلطنتی بوده. وقتی رسیدم به بالای قلعه و از فیل پیاده شدیم یه عمارت بزرگ و رنگی رو دیدیم. تمام دیوارها و سقف و دور پنجره ها آینه کاری شده بود که علاوه بر زیبایی برای سیستم روشنایی هم به کار میرفت. به این صورت که شبها شمعی جلوی قاب آینه ای روشن میکردن تا انعکاس نورش به آینه بعدی بخوره و همینجوری این تلالوها ادامه داشت تا محوطه رو روشن کنه. سقف و بالای دیوار ها با سنگهای قیمتی و طلا تزیین شده بود که موقع حمله انگلیسها ، همه رو به غارت بردن و فقط یه مقدار کمی از اون به جا مونده. کلی هم اتاق و راههای مخفی و زیر زمینی (دالون مانند) داشت.ظاهرا جناب سلطان 12 همسر داشته که هر کدام یک اتاق داشتند و 13 راه مخفی هم درست کرده بود برای اینکه هیچ کدام از همسران پادشاه ندانند که پادشاه امشب پیش کدامیک از همسران خود می باشد. این اتاق ها و راهها مشرف به حیاطی بود که در وسط آن یه چیزی شبیه سن نمایش قرارداشت که به گفته لیدرتور مکان رقص و نمایش بود. در قسمتی از کاخ نیز سواری(وسیله نقلیه) همسر پادشاه که چیزی مانند کجاوه بود و وسیله ای که سرویس طلای( 12 کیلویی!) ملکه به وسیله آن حمل میشد قرار داشت که دیدنش برای ما جالب بود. سیستم خنک کننده قصر نیز به این صورت بود که وسط حیاط حوضی بود که از کنارش آب راه هایی به درون کاخ میرفت که باعث خنکی اونجا میشد. قلعه دارای دید بسیار زیباو وسیعی بود.بعد ازآن سوار جیپ شدیم و از یه مسیر دیگه که با مسیر رفت فرق داشت به پایین قلعه رسیدیم.
پایین قلعه که رسیدیم دیدیم جمعیت زیادی جمع شدن ، ظاهرا داشتن نذری می گرفتن.به چیزی بود شبیه کاچی خودمون ، که به جای ظرف بر روی کاغذ می ریختند و به همراه نون به مردم میدادن.ما هم یه دونه گرفتیم تا مزه اش رو امتحان کنیم خوش مزه بود ولی تو اون هوای گرم زیاد نمی چسبید.
در راه بازگشت دریاچه ای بود که بنای بسیار قدیمی و زیبایی در آن قرار داشت که قصر یه مهاراجه بود. جل در زبان هندی یعنی آب و محل یعنی قصر(به آن واترمحل نیز می گویند). کاخ و دریاچه اش که به آن دریاچه مان ساگار می گویند در قرن هجدهم میلادی به دستور جی سینگ دوم ساخته شده. این بنا در اصل ساختمانی 5 طبقه بود که 3 طبقه آن در زیر آب و دو طبقه بر روی آب بنا شده و مانند جزیره ای در وسط آب خودنمایی میکرد. به دلیل گرمای بیش از حد هوا و آفتاب ظهر از ماشین پیاده نشدیم و از همونجا عکس گرفتیم و رفتیم.
بعد از اون با ماشین از کنار بازار محلی رد شدیم و شهر صورتی رو دیدیم. شهر صورتی قسمتی از شهر بود که همه ساختمانها و دیوارها از سنگی به رنگ خاص مانند خاک رس ساخته شده بود ، به همین جهت به آن شهر صورتی می گفتند.
در راه ساختمان هوا محل رو هم از بیرون و در واقع از داخل اتوبوس بازدید کردیم و از همون جا عکس گرفتیم. هوا محل بوسیله مهاراجه ساوای پراتپ سینق در سال 1799 بنا شده است. هدف اصلی از ساخت این بنا آشنایی زنان حرمسرا و بانوان سلطنتی با زندگی روزمره کوچه و خیابان مردم عادی بوده است بدون اینکه کسی بتواند آنها را مشاهده کند یا مزاحم آنها گردد. این قصر در واقع به شکل تاج کریشنا است. ساختمان منحصر به فرد ۵ طبقه آن شبیه به کندوی زنبور عسل است که با سنگ های قرمز و صورتی ساخته شده. بعد از اون رفتیم به یک پاساژ سه طبقه که توش از جواهرات اصل و بدلی تا روتختی و پارچه های پر زرق و برق ساری و لباسهای نخی و صنایع دستی داشت ، جواهرات و بدلیجاتش گرون بود ما که چیزی نخریدیم. در اونجا با چایی از مون پذیرایی کردن.
بعد از پاساژ به موزه مرکزی دولتی هند به نام "آلبرت هال " رفتیم.این موزه در مرکز شهر جیپور واقع شده و زیر نظر سرهنگ جیکوب سیونتون افسر ارتش انگلستان درسال 1876 ساخته شده و شامل آثار کم نظیری از نقاشی مینیاتور می باشد. موزه خیلی قشنگ و نسبتا بزرگی بود که همه چی توش بود از ابزار و ادوات جنگی گرفته تا آلات موسیقی ، انواع ظروف و زیور آلات ، مجسمه خدایان و مومیایی.بر روی برخی از ظروف چینی شعر و خط پارسی خودنمایی میکرد.
دوشنبه
روز بعد ساعت 8 صبح ازجیپور به سمت دهلی حرکت کردیم (فاصله این دو شهر حدودا 260 کیلومتره). ناهار را در مک دونالد حوالی دهلی خوردیم وساعت 4 بعد از ظهر به دهلی رسیدیم و برای خرید ادویه و چای و تمر هندی به یه مغازه رفتیم که کیفیت کلیه اجناس اش خوب و قیمت ها بالا بود. بعد از اون به یه مرکز خرید بزرگ رفتیم که در واقع سه تا پاساژ بود تور لیدرمون گفت که اجناس پاساژ اول خیلی گرون ، اجناس پاساژ دوم گرون و بالاخره پاساژ سوم قیمت های مناسبی داره. ما حدودا سه ساعت وقت داشتیم واسه همین یک راست رفتیم سراغ پاساژ سوم تا وقت مون تلف نشه.این پاساژ در واقع یه مرکز خرید چند طبقه ، بزرگ و شیک و تمیز بود و همه مدل پوشاک از اجناس مارکدار و غیر مارکدار ، تا وسایل و تجهیزات ورزشی و کامپیوتری ، دوربین و موبایل ، انواع مواد خوراکی و شکلات درآن یافت میشد.مضاف بر اینکه در طبقه سوم سینما ، و شهربازی کوچیکی مانند سر زمین عجایب خودمون و انواع و اقسام رستورانها وجود داشت ما هم شام رو اونجا و در رستوران KFC صرف کردیم.حدودا ساعت 11 شب به هتل مون در دهلی رسیدیم وپس از یکشب استراحت ساعت 8 صبح روز سه شنبه دوم خرداد ماه هتل رو به مقصد فرودگاه ترک کردیم تا به کشور عزیزمان ایران برگردیم. درجمع بندی کلی
سفر هند سفرخوب و ارزونی بود چون هند کشور ارزونیه وهزینه خورد و خوراک و حمل نقل(با توک توک و ریکشا) توش پایینه ، حتما سعی کنید همه جاهای دیدنی رو ببنید در غیر این صورت وقتی اومدید ایران تازه افسوس جاهای نرفته رو می خورید.میتونید همه جا رو با تور برید چون هم ارزونه و هم گروهی بیشتر خوش میگذره. (کل هزینه ای که ما تو این 8 روز بابت ورودی آثار باستانی واماکن دیدنی خرج کردیم همش 70 دلار شد.)